| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
رييس جمهور موفق
چه تخصصى بايد داشته باشد؟
اقتصاددان، حقوقدان، تکنوکرات، دیپلمات، فرمانده نظامى، مدير پروژه؟ كدام تخصص مى تواند باعث شود يك رييس جمهور كارنامه موفقى از خود به يادگار بگذارد؟ شاید بتوان مثالی آورد که رئیسجمهوری با يكى از اين تخصصها موفق بوده باشد اما با يك بررسی دقيق مى توان نتيجه گرفت آنچه باعث موفقیت وی شده، نه آن تخصص ویژه بلکه یک ویژگی دیگر بوده است.
تجربه جهانى نشان میدهد روسایجمهوری گوی موفقیت را از سایر همتایان خود ربودهاند که صاحب یک بینش منسجم در نحوه تصمیمسازی برای مسائل مبتلابه کشور در همه حوزهها اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و روابط خارجی بودهاند؛ يعنى قادر بودهاند در بزنگاهها مثل يك اقتصاددان يا ديپلمات يا يك تكنوكرات كارآزموده فكر و عمل كنند و در تله ذینفعان نيفتند.
تصور موهومی در اكثر جوامع در حال گذار وجود دارد که گمان مىکنند حاکمیت یک فرد دارای قدرت اجرایی بالا میتواند بهشت برین را برای این جوامع به ارمغان آورد؛ به ويژه آنكه اگر در كارنامه خود مديريت پروژهايی را هم ثبت كرده باشد. اما بازخوانی تاریخ ما را به اشتباه بودن و حتی خطرناک بودن چنین دیدگاهی هدایت میکند. مثال بارز تاریخی برای درک ملموس این نکته میتواند پهلوی اول یا همان رضاخان معروف باشد که تاریخ بر قدرت اجرایی خارقالعاده وی گواه است. اما بینش ناصحیح و غیرمنسجم او برای فهم عمیقتر مسائل باعث شد که: ١- پایههای اقتصاد ایران در نخستین گامهای توسعه در چارچوب اقتصاد دولتی بنا نهاده شود. ٢- همراهسازی سرمایه اجتماعی با فرآیند توسعه به دلیل تقابل شدید وی با فرهنگ عمومی (به ویژه خطای فاحش کشف دستوری حجاب) غیرممکن شود. ٣- و نهایتاً اینکه همین نگاه ناقص و مثلاً تکنوکراتیک وی به اداره کشور باعث مسحور شدن در برابر معجزههای مقطعی آلمان هیتلری و نزدیک شدن به این کشور در خطرناکترین مقطع تاریخی شد که سرانجام تیرهای را با اشغال ایران توسط متفقین برای کشور به ارمغان آورد.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که متفقین چندین بار از ابتدای تابستان 1320 به رضاخان اولتیماتوم دادند که آلمانیهای مظنون به پیشبرد پروژه نظامی هیتلر را از ایران اخراج کند؛ اما غرور بیپشتوانه وی به قدرت نظامی مانع از آن شد که او قادر به فهم مسائل پیچیده روابط بینالملل شود و نتیجه آن شد که در شهریور 1320 متفقین يعنى روسها، انگلیسیها و آمریکاییها در حملهای برقآسا ایران را به اشغال خود درآوردند که نهتنها عاقبت شومی برای شخص وی به همراه داشت بلکه تیرهروزی بیسابقهای را نیز بر زندگی ایرانیان حاکم کرد. تورم سهرقمی، فقر وحشتناک و گرسنگی ناشی از کمبود شدید کالاهای اساسی از ویژگیهای سالهای پس از اشغال ایران است که حکایتهای غمبار آن کابوس نسل بازمانده از آن دوران است.
آنچه باعث کامیابی یک تکنوکرات یا یک فرد دارای قدرت اجرایی بالا در پیشبرد سریع و اداره موفق یک پروژه میشود دقیقاً همان عاملی است که وی را در اداره کشور ناکام میگذارد. هر تصمیمی برای تغییر در ساز و کار اداره کشور، کنش و واکنشهای بیشماری را به همراه دارد که در یک بینش منسجم همه این کنش و واکنشها دیده مي شود اما در «مدیریت پروژه» چنین رويكردى غايب است. به همین دلیل، نگاه پروژهای به اداره کشور باعث «خطای دید» عجیبی در رييس دولت میشود که صاحب یک بینش منسجم تئوریک از این نوع خطای دید در امان است.
کوتاه سخن اینکه تصور رئیس دولت از اداره کشور نباید تصور اداره یک پروژه یا حتی مجموعهای از پروژهها باشد. اتفاقا برعكس، رئیس دولت بیش از آنکه به فهرستی از بایدها که در مدیریت پروژه لازم است، نیاز داشته باشد به فهرستی از نبایدها در اداره کشور نیاز دارد که تنها در چارچوب یک بینش منسجم تئوریک قادر به درک آن خواهد بود. در غیاب این بینش، رئیسجمهور کارکردی جز یک ماشین امضا برای دستگاه پیچیده بوروکراسی نخواهد داشت که بیسر و صدا مشغول تبدیل چالشها به پروژههای نان و آبدار برای گروههای ذینفع هستند که نان و آبی در اجرای آنها برای ملت متصور نیست!/علي ميرزاخاني
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
منتورینگ چیست؟
اصطلاحات کوچینگ(coaching) و منتورینگ (mentoring) با شروع استارتآپها بیشتر مطرح شده اند و امروز در زمینه کسبوکار نیز استفاده میشوند و معمولا بهجای یکدیگر بهکار میروند. به همین دلیل در بسیاری از سازمانها، از یک منتور انتظار دارند مسوولیتهای کوچینگ را هم بهعهده بگیرد. اما بهرغم باور عموم این دو مقوله یعنی منتور و کوچ تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند. برای اینکه تفاوت میان این دو را بدانیم و از دستاوردهایی که هرکدام برای کسبوکارمان به ارمغان میآورند مطلع باشیم، باید ابتدا با مسوولیتهای مخصوص هر یک آشنا شویم.
منتور کیست؟
به زبان ساده یک منتور کسی است که دانش، تخصص و مشاوره خود را به کسانی که تجربه کمتری دارند ارائه میدهد. منتور با بهرهگیری از تجربه و مهارتهای خود، کارمندانش را در مسیر درست هدایت میکند. یک منتور به کارمندان تازهکار برای یافتن فرصتهای رشد حرفهای، بهدست آوردن اعتماد بهنفس و بهبود مهارتهای فردی کمک میکند. این کمک و حمایت بر اساس تجربهها و آموختههای شخصی منتور است که باعث جلب اطمینان بیشتر از جانب کارمندان خواهد شد.
وظایف یک منتور چیست؟
همانطور که گفته شد، یک منتور کسبوکار با توجه به رشد حرفهای و توسعه مهارتهای بین فردی و متقابل کارمندان تازه کارش، از آنها حمایت و پشتیبانی میکند و بهویژه او کمک میکند تا این کارمندان گزینهها و انتخابهای حرفهای خود را کشف کنند، اهداف توسعه را تعیین کنند، ارتباطات جدید ایجاد کنند و منابع را به خوبی شناسایی کنند. در این روش، یک منتور به عنوان الگو و مشاوری حرفهای برای کارمندان عمل میکند. نقش یک منتور بر اساس نیازهای متغیر کارمندان تازهکار در طول زمان، تکامل پیدا میکند. در اغلب موارد، روابط منتورینگ غیررسمی است، درحالیکه چنین روابطی هرازچندگاهی میتواند رسمیتر باشد.
در روابط منتورینگ رسمی، منتورها روشهای از پیش تعیین شده و ساختاریافتهای را برای تعیین و تنظیم انتظارات واقعبینانه، بهدست آوردن و افزایش منافع متقابل و ارتقای کیفیت کارمندان دنبال میکنند.منتورهای خوب همیشه تمایل دارند تا مهارتها و دانش خود را با کارمندان جوان به اشتراک بگذارند و از آنجایی که آنها هم مانند کارمندان تازهکار با همین چالشها مواجه شدهاند، میتوانند با همدلی بیشتر با نیازهای آنان برخورد کنند. منتورها برای الهام بخشی و ایجاد اطمینان و اعتماد در عملکرد خود، نگرش مثبت و تمایل به مقابله با مشکلات را دارند. این ویژگی به آنها کمک میکند که با کارمندان جوان در مورد اهداف و دغدغههای حرفهای راحتتر بحث کنند.از دیدگاه کسبوکار، منتورها به کارمندان در بالا بردن اعتماد بهنفس، توسعه مهارتها و افزایش اعتبار آنها کمک میکنند و کارمندانی که دارای اعتماد بهنفس و رضایتمندی هستند، سازمان را به جلو هدایت میکنند و به همین دلیل کسبوکارها در حال حاضر تمرکز خود را بر شناسایی برنامههای منتورینگ صحیح، راهبردی و حمایتی قرار دادهاند.
به زبان ساده تر کوچینگ بر افکار و انگیزه های درونی فرد و روابطش و تشخیصدعلاقمندی ها و استعداد هایش تمرکز دارد و منتورینگ بر انتقال تجربیات آزموده شده ی موفقیت تاکید دارد.
به نظر میرسد روند موفقیت اینگونه است:
در همراهی مربی کوچینگ این فرد است که باید خود رابشناسد با توانمندی های خود آگاه شود راه صحیح و تصمیمات درستی برای زندگی اش بگیرد و سپس با راهنمایی های تکنیکال هر حرفه توسط یک منتور به اهدافش برسد.
مثال نه چندان علمی ولی کمک کننده
فرض کنید نوجوانی که توسط پدر و مادر به عنوان مربی (کوچ)تربیت میشود ،و توسط مربی های دیگر (منتور)تخصص می آموزد مثل رانندگی ،نقاشی...
بسیاری از افراد دانش زیادی را توسط منتورها کسب میکنند ولی در کار خود موفق نیستند چون از کوچینگ بهرمند نبوده اند خود علایق و توانمندی هایشان رانمیشناسند و عمر خود را بدون آگاهی فقط صرف آموزش های مختلفی میکنند که ثمری برایشان ندارد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
راه اول
ﺗﺨﺼﺺ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﺗﺎﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺣﯿﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﯾﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎﻥ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﺨﺼﺺ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺪﺕ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﺨﺼﺺ ﻭ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟
ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﮐﺮﺩﻩ ، ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺿﻌﯿﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﻤﮑﻦ ، ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﯽ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﻤﺎﺋﯿﺪ.
راه دوم
ﺗﻤﺎﯾﺰ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﯾﻚ ﯾﺎ ﭼﻨﺪ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻛﻪ ﺗﺨﺼﺺ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﯾﺎ ﻛﺎﺭﺍﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﯿﺪ. ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﻛﯿﻔﯿﺖ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﻚ ﻓﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﯾﻚ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻓﺮﻣﺎ ﯾﺎ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ:
ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻪ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﺍﺩ؟ ﺩﺭ ﻛﺪﺍﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﻛﺎﺭ ،ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟
ﭼﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺴﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟
ﭼﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﺳﻮﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺼﯿﺐ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺍﮔﺮ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﻚ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﻛﻨﯿﺪ.
ﻧﻘﺸﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ،ﺩﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﺧﻮﺩ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﯾﻚ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻛﺎﺭﯼ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﺪ؟ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﯿﺮﯼ، ﺍﺳﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻛﺎﺭﺍﯾﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﯾﻚ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﻬﻢ ﺍﺯ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺣﺮﻓﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺷﻤﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ.
ﺍﻏﻠﺐ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﻂ ﻣﺸﯽ ﺷﻐﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ.
راه سوم
ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﻨﺪﯼ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﺳﻮﺩ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻧﺤﻮﻩ ﻛﺎﺭ ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻭﺍﺿﺢ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ. ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﺐ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺧﺎﺹ ﺍﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ. ﺍﻏﻠﺐ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﻂ ﻣﺸﯽ ﺷﻐﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﺪ. ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻫﺎﯼ ﺍﺻﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﻮﯾﺪ. ﺗﺎ ﺑﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﯾﺪ.
راه آخر
ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﺪﻣﺎﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﯾﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺗﮋﯼ ﻧﻘﻄﻪ ﻛﺎﻧﻮﻧﯽ ﺣﯿﺎﺗﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻫﺎﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﺣﺮﻓﻪ ﺷﻤﺎﺳﺖ.
ﺗﻮﺟﻪ: ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﭙﺮﺳﯿﺪ: ﻛﺪﺍﻡ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻛﻨﯿﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ؟
ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﻚ ﻫﺪﻑ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﯾﻚ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻛﻨﯿﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻃﺮﺡ ﻭ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﭘﺮ ﺗﻼﺵ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﺎﺋﻞ ﺷﻮﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﻛﻠﯿﺪ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ شغلی است.